جاده ی قلب

جاده ی قلب مرا رهگذری نیست كه نیست
جز غبار غم و اندوه در آن همسفری نیست كه نیست

آن چنان خیمه زده بر دل من سایه ی درد
كه در او از مه شادی اثری نیست كه نیست

شاید این قسمت من بود كه بی كس باشم
كه به جز سایه مرا با خبری نیست كه نیست

این دل خسته زمانی پر پروازی داشت
حال از جور زمان بال و پری نیست كه نیست

بس كه تنهایم و یار دگر نیست مرا
بعد مرگ دل من ، چشم تری نیست كه نیست

شب تاریک ، شده حاكم چشم و دل من
با من شب زده حتی سحری نیست كه نیست

كامم از زهر زمانه همه تلخ است چنان
كه به شیرینی مرگم شكری نیست كه نیست
جز غبار غم و اندوه در آن همسفری نیست كه نیست

آن چنان خیمه زده بر دل من سایه ی درد
كه در او از مه شادی اثری نیست كه نیست

شاید این قسمت من بود كه بی كس باشم
كه به جز سایه مرا با خبری نیست كه نیست

این دل خسته زمانی پر پروازی داشت
حال از جور زمان بال و پری نیست كه نیست

بس كه تنهایم و یار دگر نیست مرا
بعد مرگ دل من ، چشم تری نیست كه نیست

شب تاریک ، شده حاكم چشم و دل من
با من شب زده حتی سحری نیست كه نیست

كامم از زهر زمانه همه تلخ است چنان
كه به شیرینی مرگم شكری نیست كه نیست
نظرات شما عزیزان:
سلام عزیزم خیلی وب خوشملی داری
پاسخ:سلااااااااام عزیزم ممنون که بهم سر زدی :بوس :) تو من بلینک خود به خود اسم وبلاگت توی وبمقرار میگیره